سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن

ثواب خواندن

پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه واله وسلم) فرموده‏اند: «هر کس این سوره را بخواند خداوند از او راضی می‏شود، شایسته خواهد بود که پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) او را شفاعت کند و به عدد هر یتیم و نیازمندی که به آنها کمک کرده خداوند ده پاداش به او می‏دهد.»

نکته‏ی جالب در این سوره این است که دانشمندان گفته‏اند، این سوره و سوره‏ی انشراح یک سوره حساب می‏شوند و در نماز باید هر دو را با هم خواند.

 

 

قرآن

سوره‏ی «انشراح»

نود وچهارمین سوره‏ی قرآن، سوره‏ی «انشراح» است. این سوره 8 آیه و 27 کلمه دارد و دوازدهمین سوره‏ی قرآن است که در شهر مکّه بر پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) نازل شده است. این سوره به نام «شرح» و «آلم نشرح» نیز نامیده شده است. همه‏ی این نام‏ها از اولین‏ آیه‏ی آن گرفته شده است. در اولین آیه چنین می‏خوانیم: «الم نشرح لک صدرک» , «ای پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم)، آیا سینه‏ات را برایت گشاده نکردیم؟»

محتوای سوره

دانشمندان گفته‏اند: این سوره بعد از سوره‏ی «ضحی» نازل شده است و همان‏طور که در توضیح سوره‏ی «ضحی» گفتیم این دو سوره مانند یک سوره‏اند و در نماز باید هر دو را با هم خواند.

این سوره مانند سوره ضحی درباره‏ی بخشش‏های بزرگ خداوند به پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) است. در سوره‏ی ضحی سه نعمت بزرگ، و در این سوره نیز سه نعمت بزرگ دیگر شمرده شده که خداوند به پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) بخشیده است. بنابراین می‏توانیم محتوای این سوره را در سه بخش خلاصه کنیم:

1- توضیح نعمت‏های سه گانه؛ یعنی گشادگی سینه، صبر و حوصله، برداشتن بار سنگین از دوش پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) و بلندآوازه کردن نام پیامبر(صلی‏الله علیه واله وسلم).

2- به پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) بشارت می‏دهد که به زودی مشکل‏های او از بین می‏رود، بهتر می‏تواند مردم را به دین اسلام دعوت کند و به یاد می‏آورد که با هر سختی، آسانی است.

3- به پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) دستور می‏دهد که به خداوند یگانه توجه کند و بیشتر به عبادت او بپردازد.

ثواب خواندن

پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه واله وسلم) فرموده‏اند: «هر کس این سوره را بخواند پاداش کسی را دارد که اندوه پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) را برطرف کرده است.»

قرآن

سوره‏ی تین (انجیر)

نود و پنجمین سوره‏ی قرآن مجید، سوره‏ی «تین» است. این سوره 8 آیه و 34 کلمه دارد و بیست و هشتمین سوره قرآن است که در شهر مکه بر پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه واله وسلم) نازل شده است. خداوند در اولین آیه‏ی این سوره به «تین» و «زیتون» سوگند یاد کرده و نام این سوره نیز از همین آیه گرفته شده است.

دانشمندان در معنای این دو کلمه چند احتمال داده‏اند:

1- تین به معنای انجیر خوراکی است؛

2- مسجد شهر دمشق؛

 3- کوهی مقدس در کشور «شام»که به زبان سریانی به آن «طور تینا» می‏گویند و در دامنه‏ی آن درخت‏های انجیر و زیتون می‏روید.

در معنای زیتون نیز سه احتمال داده شده است:

1- زیتون خوراکی؛

2- مسجد بیت‏المقدس؛

 3- «طور زیتا» که کوهی مقدس است، در شام قرار دارد و در دامنه‏ی آن زیتون می‏روید.

 

محتوای سوره

این سوره با سه سوگند در سه آیه‏ی ابتدای آن آغاز می‏شود، آنگاه به مومنان یادآوری می‏کند که انسان با بهترین شکل و نظام آفریده شده است؛ اما همین انسان با این همه استعدادهای بزرگ، اگر در راه خداوند قدم نگذارد، به صورت وحشتناکی به پایین‏ترین درجه‏ها سقوط می‏کند. این سوره پس از شمردن کارهایی که انسان را خوشبخت می‏کند، معاد روز قیامت را به یاد می‏آورد و تمام می‏شود.

ثواب خواندن

پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه واله وسلم) فرموده‏اند: «هر کس این سوره را بخواند خداوند تا زمانی که در دیناست دو نعمت سلامت و یقین را به او می‏دهد، و هنگامی که از دنیا برود به تعدادی کسانی که این سوره را خوانده‏اند ثواب یک روز روزه به او می‏بخشد.»






تاریخ : سه شنبه 88/6/10 | 10:35 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()

 

ماه رمضان

رمضان 

«رمضان» در لغت از «رمض» به معنای «شدت حرارت» گرفته شده و به معنای سوزانیدن می باشد. چون در این ماه گناهان انسان بخشیده می شود، به این ماه مبارک، «رمضان» گفته اند. از پیامبر (ص) روایت است که فرمود: این ماه را رمضان نامیده اند، چون گناهان را می زداید.

 

هشام بن سالم می گوید در حضور حضرت امام باقر(ع) بودیم، سخن از رمضان به میان آوریم. امام علیه السلام فرمود: نگویید این رمضان است، و نگویید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامی از اسماء الله است ... بلکه بگویید ماه رمضان.

ماه رمضان

 تاریخچه ی روزه

اسلام جایگاه خاصی برای روزه قائل می باشد، تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یکی از ستون های محکمی که اسلام بر آن استوار گردیده را، روزه داری در ماه رمضان می شمرند. روزه گرفتن تنها متعلق به دین اسلام نمی باشد، در قرآن کریم آمده: «... روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود.» طبق این آیه روشن می شود که روزه در همه ی ادیان پیشین وجود داشته است و نیز در آیه دیگر به جریان تولد حضرت عیسی اشاره شده و خداوند خطاب به حضرت مریم می فرماید: «... اگر کسی از آدمیان را دیدی، بگو برای خدا روزه نذر کرده ام.»

منبع :

سایت تبیان






تاریخ : سه شنبه 88/6/10 | 9:18 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()

بلبلی روی گلی نشسته بود

 و چهچهه می زد و از چهچهه اش هم ،

 همه می سوختند .

نوای عندلیب و شور قمری داستان ها ساخت

                                                    نمی دانم چرا در طایری دیگر نمی گنجد !

شخصی گفت :

آقای بلبل ! شما در زمستان که چهچهه می زدی ،

حق داشتی ، زیرا از جدایی گل می سوختی و دائماً می گفتی :

 گل ! گل ! حالا که بهار است

و به گل رسیده ای و روی شاخه اش نشسته ای ،

چرا باز هم می سوزی ؟‏

بلبل گفت :‏می دانی چرا ؟‏

چون من درد جدایی کشیده ام

و اکنون به وصال گل رسیده ام .

می ترسم به جدایی گل دوباره گرفتار شوم ،

 از این رو اینقدر می خوانم و داد می زنم

 که دل گل بسوزد و مرا به فراقش مبتلا نکند .






تاریخ : سه شنبه 88/6/10 | 12:7 صبح | نویسنده : farzad | نظرات ()

ثواب روزه دار

 

 

1 ) امام صادق علیه السلام از پدرش ، از پدرانش علیهم السلام نقل می نماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموند :

روزه دار در عبادت خدا به سر می برد ، گرچه در رختخوابش باشد ، البته تا زمانی که از مسلمانی غیبت نکند .

2 ) امام صادق علیه السلام از پدرش ، از پدرانش علیهم السلام نقل می نماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموند:

خواب روزه دار عبادت و نفس او تسبیح است .

کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال

تالیف شیخ صدوق رحمه الله علیه

صفحه 111

 

 






تاریخ : دوشنبه 88/6/9 | 2:41 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()

غربت

ماه بالای سر آبادی است

اهل ابادی در خواب است

باغ همسایه چراغش روشن,

من چراغم خاموش.

ماه تابیده به بشقاب خیار.به لبه کوزه آب.

غوک ها می خوانند.

مرغ حق هم گاهی.

کوه نزدیک است،پشت افراها, سنجد ها.

و بیابان پیداست.

سنگ ها پیدا نیست, گلچهه ها پیدا نیست.

سایه ها یی از دور , مثل تنهایی آب , مثل آواز خدا پیداست.

نیمه شب بباید باشد.

دب اکبر آن است ,دو وجب بالاتراز بام.

آسمان آبی نیست , روز ابی بود.

یاد من باشد فردا , بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.

یاد من باشد فردا لب سلخ , طرحی از بز ها بردارم,

طرحی از جارو ها , سایه ها شان در آب .

 یاد من باشد , هر چه پروانه که می افتد در آب , زود از آب

درآورم             

یاد من باشد فردا لب جوی, حوله ام را هم با چوبه بشویم.

یاد من باشد تنها هستم.

ماه بالای سر تنهایی است.

 
( سهراب سپهری )






تاریخ : یکشنبه 88/6/8 | 6:40 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()

در خیابان چهره آرایش مکن               از جوانان سلب آسایش مکن


زلف خود از روسری بیرون مریز            در مسیر چشم ها افسون مریز


یاد کن از آتش روز معاد                     جلوه ی گیسو مده در دست باد


خواهرم دیگر تو کودک نیستی            فاش تر گویم عروسک نیستی


خواهرم،این لباس تنگ چیست؟     پوشش چسبان و رنگارنگ چیست؟


خواهرم،اینقدر تن نازی مکن              با اصول شرع لج بازی مکن


خواهرم ای عاشق دین مبین             یک نظر ازواج پیغمبر ببین






تاریخ : شنبه 88/6/7 | 9:41 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه ی اول،

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی

بروی یک دگر ویرانه می کرد

**

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم

که در همسایه ی صد ها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم

بر لب پیمانه می کردم


**

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم

که می دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین

زمین و آسمان را

واژگون، مستانه می کردم


**

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

به عرش کبریایی، با همه صبر خدایی

تا که می دیدم عزیز نابجایی، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد،
گردش این چرخ را

وارونه ، بی صبرانه می کردم


**

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم

که می دیدم مشوش عارف و عامی، ز برق فتنه ی این علم عالم سوزِ مردم کش

به جز اندیشه ی عشق و وفا معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه می کردم


**

عجب صبری خدا دارد!
چرا من جای او باشم؟

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد

وگرنه من به جای او چو بودم

یک نفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه می کردم

عجب صبری خدا دارد، عجب صبری خدا دارد...






تاریخ : شنبه 88/6/7 | 1:23 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()

 

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم 

نخست : هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابد.

دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید.

سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید

چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد.

پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست.

ششم : آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود.

هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت






تاریخ : شنبه 88/6/7 | 1:20 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.