سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کیستی ، ای داغ عرفان بر جبین

در تحرک اولین کوه زمین

 

طاق ابروی تو کاشی برنداشت

شرح حال تو حواشی برنداشت

 

سالها پیش از حدوث آشتی

تو تجارتخانه دل داشتی

 

مزرع سبز فلک مال تو بود

هر چه سبزی بود در شال تو بود

 

بی تو ملک غبطه آبادی نداشت

این چنین جعفر* شدن شادی نداشت

 

مادر تو سالها پیش از غزل

آفرینش درس می داد از ازل

 

جانمازش معبر جبرئیل بود

چادرش از بال میکائیل بود.

 

حضرت مریم به پابوس درش

وقت قبلی میگرفت از دفترش

 

بین صدها نذر رایج تر توئی

از همه باب الحوائج تر توئی

 

با رعایا چون وکیلان داد کن

کدخدائی در حسین آباد کن

 

جز تو بعد از چهارده یکتا که شد

زیر این هفت آسمان دریا که شد .

 

خوب میدانی ، (خوب میخوانی) عرائض خط به خط

سائلانت را نمیگیری غلط

 

بی تو نذری های ما ته میگرفت

روضه خوان شور کوته میگرفت

 

ای دل سرگشته ات را قبلتین

گه به سوی زیبنی ، گاهی حسین

 

باز اشکم گریه یک لاف شد

انما العمال بالنیات شد

 

ای دعای مستجاب فاطمه

ای سحاب بی حساب فاطمه

 

شد زتشریف تو در شط فرات

رستخیز باقیات و صالحات

 

بس که در طرح مهارتها نوئی

در شجاعت زینب ثانی توئی

 

آن مبادا ، بین این دلواپسی

آیه هایت را به هم ریزد کسی ...

 

کوفیان چشم سیاهت دیده اند

بد صفت ها بی پناهت دیده اند

 

ترسم اینک تیر اندازی کنند

نیزه ها با پیکرت بازی کنند.






تاریخ : جمعه 87/10/13 | 12:56 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.