زنان امروز توانسته اند در تمامی عرصه ها با قدرت وارد شوند و بر رقیب هزاران ساله ی خود حتی در بعضی موارد چیره شوند . اینکه یک زن پیشرفت اجتماعی،علمی،تحصیلی داشته باشد ،نه تنها بد نیست بلکه باعث مباهات هم هست اما به شرطی که وظیفه و رسالت اصلی اش را تحت تاثیر قرار ندهد.
سعادت ، تنها یک راه دارد و آن هم هماهنگى نظامات جاودانى جهان خلقت است .بـراى تکامل انسان ، فقط یک قانون و یک فرمول مى توان به دست آورد ، آن هم هماهنگى با ملکوت این جهان است .
این وسیله اى است که براى زن ، شرافت و افتخار به ارمغان مى آورد و بزرگان جهان را در برابر عظمتش به ستایشگرى وامى دارد.
پیامبر بزرگ اسلام ، سرآمد همه ترقى خواهان و متفکران جهان ، زن را تنها به عنوان مـادرى کـه بـنـیـانـگـذار سـعـادت نسل هاى بعد است مى شناسد و مى فرماید: الجنة تحت اقدام الامهات ،بهشت ، زیر پاى مادران است .
نـاپـلـئون مـى گـفـت : مـادر بـا یـک دسـت گـهـواره و با دست دیگر دنیا را مى جنباند.
مـخصوصا اسلام براى مادر ارزش بیشترى قایل شده است و این به خاطر آن است که فداکارى هاى او براى فرزند ، بیش از پدر است .او با شیره جانش طفل را بزرگ مى نماید و شالوده سعادت و تکامل او را پى ریزى مى کند. نخستین مدرسه تعلیم و تربیت کودک ، آغوش گرم مادر است .نقل کرده اند که مردى نزد پیامبر اسلام آمد و پرسید: درباره کى نیکى کنم ؟ فرمود: مادرت .دیگرباره پرسید: سپس درباره کى ؟ فرمود: مادرت .بار سوم پرسید: دیگر درباره کى ؟ فرمود: مادرت .بار چهارم پرسید:دیگر درباره کى ؟ فرمود: پدرت .
بعضی از مادران از قطب مادرى فرسنگ ها دورند.مساله درآمد مالى براى زنان ، موضوع مهمی شده است .بـالا رفـتـن سـطـح زنـدگـى و تـوسـعـه تـجـمـلات و تـشریفات و تکلیفات نیز به این موضوع کمک کرده است. در این میان تنها کسى که صدمه و لطمه ی جبران ناپذیرمى بیند، طفل معصوم است .
تجلى طبیعت زن با عاطفه مادرى
هیچ تردیدى نیست که مبارزه با هوا و هوس براى پرورش یک انسان سالم ، بسیار لازم است .هـنـگـامى که دو انسان پیوند زناشویى را امضا کردند و به دنبال آن ، فرزند یا فرزندانى نصیب آنها شد ، بسیارى از آزادى ها از آنها سلب مى شود.
بـه طـور کـلـى از روزى کـه زن مادرمى شود ، باید با یک حساب دقیق ، کلیه امورى که به حیثیت مادرى او زیان مى رساند بر خود حرام سازد ، دیگر هیچ مطرح نیست که قضیه اى که با مادرى او تعارض دارد چیست .مـقام باشد ، یا شهرت و نفوذ واعتبار؟ گردش و تفریح و تفنن باشد یا کسب و هنر؟ و سرانجام باید هـمـه را فـداى مـادرى کـرد ومـادرى را در درجـه اول اهـمـیـت قرارداد .
مادرى ، عالى ترین مقام و بزرگ ترین افتخار زن
مادرى ، عالى ترین وظیفه اى است که دست نیرومند آفرینش بر عهده مادران قرار داده است .
طـفـل ، نه تنها از شیر مادر لذت مى برد و سلامت و اعتدال خود را حفظ مى کند ، بلکه به طور کلى وجـود مـادر بـا آن عواطف گرم و تحمل هرگونه رنج و زحمت براى رفاه و آسایش کودک ، یگانه عامل خوشبختى و پایه گذارى اعتدال و سلامت اوست .
زناشویى بدون فرزند
(البته ممکن است بعضی از شما عزیزان همراه به خواست خدا و به خاطر مشکلی از این نعمت محروم شده باشید. در این صورت برایتان آرزو داریم که به خواسته تان برسید و البته فراموش نکنید خداوند صلاح شما را می خواهد.)
اگـر ادعا کنیم که ازدواج ها به جهت بقاى نسل انجام مى شود و زن و مردى که این پیمان مقدس را امـضـا مـى کـنـنـد وسیله اى هستند براى پیدایش انسان هاى بعدى ـ انسان هایى که تدریجا رو به تکامل مى روند و به مراحل عالى انسانیت نایل مى شوند ـ سخنى به گزاف نگفته ایم .
در روایـات اسـلامـى آمـده اسـت که :مستحب است کودکان را به بازى و سرگرمى هاى بچه گانه واداشت تا در بزرگى بردبار باشند.این حقایق را نمى توان نادیده گرفت .قـوانـیـن دقـیـق خلقت را نمى توان از نو نوشت و به تصویب قوه هاى مقننه رسانید و با سرنیزه و ارعاب ، به کاربست .سعادت و سلامت و اعتدال انسان ها ایجاب مى کند که این قوانین را کشف و از آنها پیروى کنیم .
کـودکان ما را دچار رنج و محنت مى سازند و شاید هم ما را دل شکسته و مایوس کنند ، اما مطمئنا لذتى به ما مى بخشند که از لذت و جذبه عشق بالاتراست .
وجود فرزند ، ضامن کوشش و تلاش انسان است .اگـر فرزند نباشد ، انسان ـ به خصوص در اواخر عمر ـ به چه امیدى به کوشش و تلاش بپردازد؟ چرا زحـمـت بـکشد و رنج برد و خواب خوش و شیرین را برخود حرام سازد؟ براى رفاه فرزندان است که انسان تا آخرین نفس ،کار مى کند و به عمران و آبادى و ترقى مملکت کمک مى کند. اگـر فرزند و علاقه سرشار والدین به او نبود ، این همه کوشش هاى پى گیر و خستگى ناپذیر معنى نداشت .دیـن کـه بـا نـاموس خلقت و سرشت آدمى هماهنگى کامل دارد، بر همین موضوع تاکید کرده و محبت به فرزند را یکى از کارهاى پسندیده اعلام داشته است .
على (ع ) فرمود: کسى که فرزند خود را ببوسد، براى او پاداشى نیکوست .
سخنى از ویل دورانت
وى مـى نـویـسـد: ملاحظه کنید که زناشویى بى فرزند ، چگونه پژمرده است و چگونه پس از آوردن فرزند ، شکفته مى گردد. ازدواج پیش از داشتن فرزند ، قراردادى است براى آماده ساختن آسایش جسمانى متقابل ، ولى پس از بچه دارشدن ، معناى حقیقى خود را به دست مى آورد.
فـرزند مانند آبى است که به پاى گیاهى مى ریزند تا آن را تازه و شکفته گردانند. زن در مـیان رنج و زحمت و نگرانى و جنجال ، رضایت عجیبى حس مى کند که نظیر لذت معنوى است .
مرد در این حال که به او مى نگرد ، عشقش تازه مى گردد. این دیگر آن زن پیشین نیست .این زنى است که ذخایر و توانایى هاى تازه اى به دست آورده است. گـرچـه رنـگـش کمى پریده است و قد و بالایش در نظر دیدگان ،کمى تغییر یافته اسـت ،امـا درنـظر شوهرش همچون کسى است که ازچنگال مرگ برگشته و هدیه گرانبهایى با خودآورده است .
ایـن هدیه اى است که مرد هرگز نخواهد توانست زنش را براى آن ـ چنان که شایسته است ـ پاداش دهد.رنج و زحمت کار، از آن پس به شیرینى و گوارایى بدل مى گردد و مانند کارکردن زنبورانى است که به دنبال شهد مى گردند.خـانه اى که تا آن وقت ، چهار دیوار و تخت خوابى بیش نبود ، جوانى از سر مى گیرد و پراز خنده و نشاط مى گردد.
کـودکان ما را دچار رنج و محنت مى سازند و شاید هم ما را دل شکسته و مایوس کنند ، اما مطمئنا لذتى به ما مى بخشند که از لذت و جذبه عشق بالاتراست .
منبع : برگرفته از کتاب " کودک در جهان امروز " نویسنده : دکتر احمد بهشتی
با تلخیص