سالها دل طلب جام جم ازمامیکرد
وآنچه خودداشت زبیگانه تمنامیکرد
گوهری کزصدف کون و مکان بیرونست
طلب گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو بتائید نظرحل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده بدست
ورندان آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جان جهان بین بتو کی داد حکیم
گفت آنروز که این گنبد مینا میکرد
بیدلی با همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدارا میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد اینجا
سامری پیش عصا دید بیضا میکرد
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدوس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا میکرد
تاریخ : یکشنبه 87/9/10 | 9:55 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()